زمان تقریبی مطالعه: 22 دقیقه
 

فهم قلبی قرآن





فهم قرآن با فکر و قلب، رابطه خاصی دارد، به صورتی که از راههای فهم قرآن تفکر در آیات است و متفکر واقعی از دیدگاه قرآن کسی است که فکر را ابزار فهم قرآن و عبادت خدا قرار دهد و چنین حالتی از تفکر است که از عبادت سالیانه هم ارزشمندتر است.


۱ - مقدمه



«وننزل من القرآن ما هو شفاء ورحمة للمؤمنین ولا یزید الظالمین الا خسارا؛ و ما از قرآن چیزهایی را فرو می‌فرستیم که شفا و رحمتی (الهی) برای اهل ایمان است و ستمگران را جز زیان نمی‌افزاید.»

‌ای مسلمان تو اگر داری بصر

در ضمیر خویش و در قرآن نگر

صد جهان تازه در آیات اوست

عصرها پیچیده در آنات اوست

بنده مؤمن ز آیات خداست

هر جهان اندر بر او چون قباست

چون کهن گردد جهانی بر برش

می‌دهد قرآن جهان دیگرش (از اشعار اقبال لاهوری.)

۲ - رابطه فکر و قلب با فهم قرآن



خداوند استعداد فراگرفتن علوم را با وسایل لازم و با تنوع و به صورت‌های مختلف تا بی‌نهایت به انسان عنایت کرده است و در این راستا انسان‌های شایسته‌ای همچون انبیاء را نیز پیشگام در همه علوم وپیشه‌ها فرستاده است
[۲] الخطیب بغدادی، احمد بن علی بن ثابت، تقیید العلم، به تحقیق یوسف العش، چاپ دوم، بیروت، ۱۹۷۴ م. ص۲۹.
و بشر در توسعه و تکمیل آن به تکاپو پرداخته و در کسب فهم و دست‌یابی به شناخت، که ضروری‌ترین نیاز حیات اوست، با ابزار حس و تجربه؛ اندیشه و حتی روح و قلب پیش می‌رود و برای درک واقعیت‌ها از دو روش کلی اکتسابی و الهامی بهره می‌گیرد.

۲.۱ - فهم اکتسابی


در این نوع فهم و درک، محدودیت در زمان و مکان، تغییر و حرکت تا سرحد فرسودگی، مشروط و مقید بودن واقعیات اطراف خویش به چیزهایی همچون احساسات، محیط اجتماعی، شرایط اقتصادی، مصالح فردی و گروهی، سبب می‌شود که انسان تا سرحد نیازمندی در میدان معرفت و شناخت گام بردارد.
[۳] اقبال لاهوری، محمد، احیاء فکر دینی در اسلام، چاپ دوم، انتشارات جاویدان، ۱۳۶۳ ش، ص۴۷.

سر تعالی و ارتقاء انسان در بعد بینش و آگاهی اکتسابی وابسته به قدرت تفکر و نتیجه‌گیری، استدلال و رفع مجهولات از معلومات است که به همان اندازه باعث گسترش آگاهی‌های تازه و ابتکارات نو می‌شود و این همان فکر است.
فکر برای انسان ارزش حیاتی دارد تا آن حد که دیگر توانایی‌های آدمی با کنترل فکر سیر کمال را طی می‌کنند.
[۴] معادیخواه، عبدالمجید، فرهنگ آفتاب، چاپ اول، نشر ذره، ۱۳۷۰ ش، ج۸، ص۳۸، واژه فکر.
با آن که بهره همه مردم از فکر یکسان نیست و هیچ کس را نمی‌توان به جهت این که از مراتب عالی فکر برخوردار نیست مورد انتقاد و سرزنش قرار داد ولی هر صاحب فکری که از همان مقدار بهره فکری خویش استفاده نکند و آن را برای یافتن طریق حق به کار نگیرد، مسلما فکر خود را به تباهی و ضلالت می‌کشاند. چنین انسانی به هر اندازه هم از فکر برخوردار باشد قابل سرزنش است و خداوند این گونه افراد را توبیخ کرده و آن‌ها را پست‌تر از چهارپایان و دیگر موجودات فاقد فکر و شعور معرفی می‌کند: «ایشان جز به مانند چهارپایان نیستند حتی گمراه‌تر از آنان هستند».

۲.۱.۱ - ویژگی‌های فهم قرآن


فهم قرآن از طریق فکر دارای ویژگی‌های زیر است:
۱- بسیاری از استدلال‌ها و تبیین‌های فکری درباره آیات به دلیل پیوند با مباحث پیچیده فلسفی برای همگان مفید نیست.
۲- می‌توان از این راه در مصاف علمی با شبهات ملحدان سود جست و در مقام مناظره ضعف و سستی دلایل منکران را آشکار ساخت و به چالش متفکرانی که جز به استدلال‌های منطقی و فکری محض گردن نمی‌نهند پاسخ گفت.
۳- راه فکر وقتی می‌تواند در تقویت ایمان دینی و فهم شایسته قرآن مؤثر باشد که در برابر حقیقت خاضع گردد. در این صورت است که با زدودن شک و تردید در سایه استدلال استوار نقش به سزایی در پیش گیری از آسیب دیدن ایمان، به ویژه در ارتباط با فهم قرآن، ایفا می‌کند.
۴- با توجه به کارکرد ویژه راه فکر از یک سو، و با نظر به تمایل فطری ذهن جست و جوگر انسان به بحث‌های عمیق فکری و ذهنی از سوی دیگر، دانشمندان مسلمان، پژوهش‌های گسترده‌ای را در زمینه فهم و تفسیر قرآن با توضیحات عقلی و فکری به انجام رسانده‌اند که بخشی از آن به پیدایش تفاسیر متعدد و شهیر انجامیده است.
کوتاه سخن آن که، راه فکر به ویژه برای آن کس که اشتیاق فهم دارد ولی از شهود باطنی در پرتو استکمال روحی و معنوی فاصله دارد، سودمند است. (به قول مولوی:
چشم اگر داری تو کورانه میا

ور نداری چشم دست آور عصا

آن عصای حزم و استدلال را

چون نداری دید، می‌کن پیشوا .)
و مسلما تلاش چنین انسان مشتاقی برای تصحیح و تکمیل مستمر فهم قرآن صرفا به کوششی برای دست یابی به منظومه معرفتی متقن و سزاوار اعتنا خلاصه نمی‌شود، بلکه آثار عملی و محسوس و گاه سرنوشت سازی در حیات او خواهد داشت. و از همین رو است که قرآن توجه ویژه‌ای به تفکر مبذول داشته و آموزه‌های بلندی در اوصاف متفکران شایسته عرضه نموده است.

۲.۱.۲ - کاربرد فکر از نظر قرآن


کاربرد فکر و اندیشه در قرآن و احادیث با عبرت گرفتن و بینش پیدا کردن ملازم گشته است و معمولا عبرت و بصیرت در پرتو وقایع تاریخی و پدیده‌های هستی حاصل می‌شود، به عنوان نمونه در آیه ۱۷۶ سوره اعراف آمده است: «... داستان‌ها و حکایت‌ها را بازگو کن شاید که اندیشه کنند» (فاقصص القصص لعلهم یتفکرون.) و یا در آیه ۱۹۱ سوره آل عمران می‌خوانیم «آنان که خدا را ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد می‌کنند و در آفرینش آسمان‌ها و زمین می‌اندیشند...» (الذین یذکرون الله قیاما وقعودا وعلی جنوبهم ویتفکرون فی خلق السماوات والارض.) و به همین خاطر است که سرتاسر قرآن آکنده از داستان‌های تاریخی و پدیده‌های طبیعی و شگفت انگیز است تا فرد روی آورنده به قرآن با خواندن و اندیشیدن درآن هاعبرت گرفته وصاحب بصیرت گردد.
حضرت علی (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «شخص بینا تنها آن کسی است که چون سخن قرآن را بشنود، بیندیشد و چون نگاه کند بینش پیدا کند و از عبرت‌ها سود ببرد.»
[۶] امام علی علیه السلام، نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه ۱۵۳.

پس در مسیر تفکر، طریق فهم قرآن و آیات پربار آن شایسته‌ترین و پرسودترین راهی است که به کار گرفتن فکر و اندیشه در آن ضروری است: «و ما سوی تو «ذکر» - یعنی قرآن - را نازل کردیم تا برای مردم هر آنچه را سویشان فرو فرستاده شده بیان کنی و شاید مردم بیندیشند.» (وانزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم ولعلهم یتفکرون) و یا در جایی دیگر می‌فرماید «و این مثال‌ها را برای مردم می‌زنیم تا شاید اندیشه کنند.» (وتلک الامثال نضربها للناس لعلهم یتفکرون)
با مروری به کاربرد واژه فکر در قرآن می‌توان نتیجه گرفت که گویی زمانی فکر به کار می‌افتد و نام اندیشه به خود می‌گیرد که فقط در جهت تامل آیات الهی باشد زیرا واژه «فکر» در قرآن تنها به صورت «فعل» و آن هم یک مرتبه درباب تفعیل و شانزده مرتبه در باب تفعل به کار رفته است و در اکثر این کاربردها «تفکر» ملازم با آیات الهی آمده است. به عبارت دیگر، رکن اساسی فکر ارتباط با فهم آیات الهی است و با تکیه به تفصیل آیات و تذکرات قرآنی و تبیین شرایع دینی و علمی است که معنا پیدا می‌کند. سخن امام صادق (علیه‌السّلام) در این جا گره گشاست: «به راستی این قرآن مشعل هدایت و چراغ روشنگر تاریکی هاست. باشد که شخص تیزبین در آن دقت کند و چشم خویش را برای دریافت پرتوهای نورانیش بگشاید. زیرا تفکر مایه حیات قلب روشن دل است، همان گونه که جوینده نور در تاریکی‌ها به دنبال تابش نور حرکت می‌کند...» (ان هذا القرآن فیه منارالهدی و مصابیح الدجی فلیجل جال بصره و یفتح للضیاء نظره فان التفکر حیاة القلب کما یمشی المستنیر فی الظلمات بالنور.)
پس متفکر واقعی از دیدگاه قرآن کسی است که فکر را ابزار فهم قرآن و عبادت خدا قرار دهد و چنین حالتی از تفکر است که از عبادت سالیانه هم ارزشمندتر است و از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل است که فرمود: «اندیشه آیینه کارهای نیکو و کفاره گناهان و روشنایی دل‌ها و گشایش برای مردم و اصلاح آخرت و معاد و اطلاع بر سر انجام کار و موجب افزایش دانش است.» (امام علی (علیه‌السّلام) نیز تعبیراتی به مانند همین سخن را دارند.)

۲.۲ - فهم الهامی یا غیر اکتسابی


در این نوع فهم، ادراکات انسان می‌تواند تا بی‌نهایت پیش رود و از قید زمان و چهارچوب ماده فراتر رود و قله‌های بلند عشق و ایمان را فتح کند. و این حالت زمانی است که فطرت و عمل صالح همگام با عقل پیش رود و آدمی در این مسیر هرچه صحیح‌تر پیش می‌رود، آگاهی‌های باطنی‌اش افزایش پیدا می‌کند و منبع وحی را به شایستگی همراهی می‌کند و ایمان به خدا و بندگی او را عالی‌ترین جلوه فهم و عقل می‌یابد: قال الحسین علیه‌السّلام «لا یکمل العقل الا باتباع الحق»
[۱۵] عادل الادیب، الحیاة، مشهد، مجمع البحوث الاسلامیه، ۱۴۰۸ق، جاول، ص۶۲.
امام حسین (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «خرد تنها با پیروی از حق به کمال می‌رسد» و مسلم است که قرآن را نیز می‌توان از این راه فهمید. اما چگونه و تا چه حد؟ این موضوعی است که در معرفت قلبی و ارتباط آن با وحی و عشق و ایمان باید روشن شود.

۲.۲.۱ - قلب و پیوند آن با وحی


مسلما در اصطلاح قرآن، قلب آن عضو گوشتی بدن نیست هر چند که جهت نشان دادن نقش حیاتی آن و تقریب به ذهن می‌توان تشابهی به آن در نظر داشت:
قلب، آن حالت استعداد درک و شهود حقایق متعالی جدای از تصورات ذهنی است. قلب کانون تلاقی نور عقل و نور وحی است،
[۱۶] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، واژه قلب، ص۲۷۲.
جایگاه رشد فکر و تحول درونی، محیط کسب علم و توشه تقوی، و خانه ایمان است.
فهم قرآن برای کسی است که قلب دارد: «ان فی ذلک لذکری لمن کان له قلب» «به راستی در آن ذکر و یادآوری برای کسی است که قلب دارد».
پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، آن پیام گیر کامل محتوای وحی، کسی است که این گونه قلبی دارد و از آن حقایق لبریز و سرشار می‌شود. تنها زبان فکر و استدلال برای آشنایی با قرآن کافی نیست - بلکه می‌تواند زیان رسان هم باشد - و زبان دل لازم‌تر است.
خدا، آن هستی مطلق، زبان دل را می‌داند و با آن انسان را مخاطب قرار می‌دهد و او را از اعماق هستی و با تمامی وجودش به حرکت می‌آورد. در این حالت، فکر و مغز انسانی تحت تاثیر نیست بلکه سراسر وجودش تحت تاثیر قرار می‌گیرد: «انما المؤمنون الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم واذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایمانا...؛ منحصرا مؤمنان فقط آن کسانی هستند که چون یاد خدا شود، دلهاشان بترسد و چون آیه‌های وی برایشان بخوانند ایمانشان را بیافزاید و به پروردگار خویش توکل کنند، آن‌ها کسانی هستند که نماز بپا می‌دارند و از آنچه روزی شان داده‌ایم انفاق کنند، آنان، هم آنان، به راستی مؤمنان واقعی هستند...»
این حالت و این احساس عظیم و عمیق انسان با هستی، حالت قلب و دل است. همان دلی که می‌خواهد خود را با آیات الهی صیقل دهد و به حالت خضوع و خشوع درآید.
«الم یان للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله؛ آیا وقت آن نرسیده است که ایمان آورندگان دل هایشان برای ذکر خدا به خشوع درآید.»
با قرآن و ذکر الهی است که فرد خود را می‌شناسد و به وسعت و عمق پیچیدگی روح و قلب خویش واقف می‌شود و به حساسیت و لطافت و آسیب پذیری شدید روح خویش پی می‌برد. و به میزان سلامتی روح و قلب از حقایق قرآن و ایمان برخوردار می‌شود و با انس و مصاحبت با قرآن زمینه وسوسه‌های شیطانی از بین می‌رود.
[۲۱] رجبی، محمود، آشنایی باقرآن، چ اول، معاونت اموراساتید، ۱۳۷۶ش، ص۱۷.

تاکید قرآن بر این نوع از درک با آن همه شدت و حدت (که حدود ۱۳۲ بار فهم قلبی یا موانع فهم قلبی در قرآن آمده) برای آن است که خداوند یک روح و معنویت عالی و بی‌نهایت برای انسان قائل است (چون از روح خویش بر وی دمیده است: اولئک کتب فی قلوبهم الایمان وایدهم بروح منه) و بر آدمی واجب است که با پیروی کامل و صادقانه و عاشقانه از احکام الهی - مثلا با انجام واجبات و مستحبات، دوری از محرمات و مکروهات و مجاهدت با نفس - این جو را پاک و سالم نگه دارد تا از قرآن بهره شایسته ببرد. به تعبیر دیگر، دل آدمی طوری ساخته شده است که با نیکی‌ها پیوند دارد و قرآن کتابی است که تمامی نیکی‌ها را بیان می‌کند. و بهترین نیکی از آن کسی است که با قرآن در نیت و فکر و عمل صادقانه و قلبی ارتباط برقرار ساخته باشد: «وننزل من القرآن ما هو شفاء ورحمة للمؤمنین؛ و ما از قرآن آن چیزی را فرو می‌فرستیم که شفا و رحمتی برای ایمان آورندگان است».
چه زیباست سخن امام صادق (علیه‌السّلام) آن جا که می‌فرماید: «من قرا القرآن و لم یخضع لله و لم یرق قلبه و لاینشی حزنا و وجلا فی سره فقد استهان بعظم شان الله تعالی و خسر خسرانا مبینا.»
«کسی که قرآن را تلاوت کند و در برابر خدا خضوع نکند و دلش نرم نشود و در اندرون خویش اندوه و ترسی نیافریند، مقام بزرگ خداوند را سبک شمرده و دچار زیانی آشکار شده است.»
این کلام نورانی امام صادق (علیه‌السّلام) در فهم قرآن از راه قلب بسیار مفید و راهگشاست.

۲.۲.۲ - قلب و پیوند آن با عشق


سخن گفتن از خدا و قرآن و فهم آن یک زمینه همدلی و هم زبانی و هم دردی را می‌طلبد و این زمینه در یک فضای آکنده از محبت و صمیمیت می‌تواند وجود پیدا کند و متعالی‌ترین جلوه‌های قلبی هر انسان در همین اظهار عشق است و بس. بنابراین، می‌توان گفت که با توجه به فطرت خدایی انسان، سر و کار قرآن پیوسته با این جلوه عشق الهی است؛ چرا که انسان وقتی بتواند آنچه را که به عشق و علاقه اش متعلق است برای خویشتن درست و واضح معنا کند آن وقت است که آن عشق و محبت سیری متنوع و صعودی پیدا می‌کند، اینجاست که قرآن هیچ وقت کهنه نمی‌شود؛ زیرا قرآن را که باز می‌کنید و با توجه به قلب سلیم، و درک شفاء و نور و ایمان، و به دور از هرگونه ظلم، به آن روی می‌آورید درمی یابید که زبان قرآن عبارت است از عشق، عشق و عشق؛ و چنان سخن می‌گوید که گویی جز عاشق و معشوق در جهان هیچ چیز دیگر معنایی ندارد، و جز عشق مساله‌ای در جهان وجود ندارد.
محور قرآن را در فراق، وصال، قرب و بعد از معشوق، احتیاج و فقر عاشق، استغناء و ناز غمزه معشوق و نزاع با مدعیان دروغین عشق و... می‌یابید و بس. (عشق در این دیدگاه یعنی بی‌تابی انسان در اتصال و ارتباط نیازمندانه و آگاهانه و مستمر با معشوق یعنی خدا. «طفیل هستی عشق‌اند آدمی و پری ارادتی بنما تا سعادتی ببری.»)
قرآن پیام خدای معشوق و معبود انسان‌های عاشق است، باید به آن دل داد؛ زیرا مهم‌ترین ویژگی قلب و دل، عشق به خدا و دلدادگی به او است. کدامین عاشق است که پیام معشوق را بشنود و به آن دل ندهد. اگر پیام خدا را می‌شنویم و گوش نمی‌دهیم (تا چه رسد به دل دادن و از قلب مایه گذاشتن) پیداست که از زبان قرآن یعنی زبان عشق محروم هستیم. و مسلما پیام معشوق را نخواهیم شناخت و نخواهیم فهمید: «واذا قرئ القرآن فاستمعوا له وانصتوا لعلکم ترحمون» «آن گاه که قرآن خوانده می‌شود پس خوب گوش دهید و به آن دل دهید و آرام شوید باشد که مورد رحمت واقع شوید.»
مثالی را در این‌باره جهت تقریب به ذهن درباره فهم قرآن با عشق بدین صورت می‌توان آورد که: «فرض کنید پسری از مادرش به دور بوده پس از مدت‌ها دوری و از محل سربازیش، مثلا، برای مادر خویش که می‌داند او را بسیار دوست دارد فقط یک نامه می‌نویسد. وقتی این نامه به دست مادر می‌رسد اگر مادر سواد داشته باشد، نامه را می‌خواند، همواره تعبیر می‌کند، کلمات و جملات و عبارت‌های آن را پیوسته زیر و رو کرده و برای خویش از سر عشق تعبیرات آن را زمزمه می‌کند، می‌گوید: این جمله اش این موضوع را می‌گوید، از آن جمله منظورش فلان است و ارتباط این جمله با آن جمله چیست، و... و اما اگر بی‌سواد باشد به هر کس که می‌رسد می‌گوید آقا این نامه را برای من بخوانید و اگر نامه ادبی هم نوشته شده باشد از استعارات و تشبیهات و تعبیرات آن می‌پرسد و آن قدر با این نامه مانوس می‌شود که تمام آن را حفظ می‌کند؛ چرا که خودش را در آن نامه می‌بیند و می‌یابد. حتی جای تعجب نیست که اگر بی‌سواد باشد تنها به خاطر درک محتوای نامه فرزندش راه باسواد شدن را نیز طی کند و...
حال کدامین ما (با پوزش از درگاه خدا) به اندازه عشق یک مادر به پیام فرزندش، به پیام خدا عشق می‌ورزیم، آن را می‌خوانیم، زمزمه می‌کنیم، در تفسیر آیات و فهم آن‌ها و روشن شدن مطالب آن صادقانه و عاشقانه کار می‌کنیم و به آن دل می‌دهیم. اینجاست که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌فرماید: «الا من اشتاق الی الله فلیستمع کلام الله» «بهوش باشید هر که شوق خدا را دارد و به خدا عشق می‌ورزد پس باید به سخن خدا گوش فرا دهد.»

۲.۲.۳ - قلب و ایمان و فهم قرآن


با توجه به آنچه در رابطه با قلب و نقش آن در فهم قرآن گفته شد ذکر این نکته ضروری است که قلب و ایمان نیز ارتباط تنگاتنگ با هم دارند و به صراحت بسیاری از آیات قرآنی جایگاه ایمان قلب است: «اولئک کتب فی قلوبهم الایمان؛ آنان کسانی هستند که خداوند ایمان را در دل هایشان بنوشت»
«لکن الله حبب الیکم الایمان وزینه فی قلوبکم؛ ولیکن خداوند ایمان را برایتان دوست داشتنی قرار داده و در دلهایتان استوار کرد.» از یک سو، بر اساس آیه ۸۲ سوره اسراء «ایمان» عامل مهم درک و فهم قرآن است، («وننزل من القرآن ما هو شفاء ورحمة للمؤمنین...») و از سوی دیگر، این باور با ایمان قلبی به مبدا هستی و عشق به خدا و ایمان به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) معنا پیدا می‌کند تا بتواند مهم‌ترین عامل درک صحیح قرآن شود و آدمی را با معانی بلند قرآن آشنا کند.
به عبارت دیگر، ایمان امانت بزرگ خداوند است و حمل این امانت، شایستگی می‌خواهد، ایمان اکراه بردار نیست و در ایمان نمی‌شود تقلید کرد و همان گونه که ایمان آزادترین و با حرمت‌ترین انتخاب یک انسان است، هرگونه سخن وعمل که این انتخاب آزاد و حرمت آن را تباه کند، هر چند به نام دین و روی آوری به مردم باشد، قلب آدمی را تباه می‌کند و او را از فهم قرآن دور می‌کند.
تنها کسانی می‌توانند قرآن را به نحو شایسته بفهمند که خدا و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را بشناسند و به او ایمان آورند و در ظاهر و باطن به گونه‌ای باشند که در سینه هایشان نمونه کوچکی، هر چند در مقیاس کوچک تر از آنچه تمامی قلب پیامبر را فراگرفته، وجود پیدا کرده باشد.
امام صادق (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «انما القرآن امثال لقوم یعلمون دون غیرهم و هم الذین یؤمنون به و یعرفونه فاما غیرهم فما اشد اشکاله علیهم و ابعده من مذاهب قلوبهم...» «منحصرا قرآن نمونه‌هایی برای مردم داناست نه غیر آنان همان عالمانی که به آن ایمان می‌آورند و آن را می‌شناسند ولی برای دیگران چقدر مشکل است و چه اندازه ازدسترس عقل ودل هایشان به دور است!»
ایمان چنان سهل‌الوصول و ارزان نیست که به دست هر کسی بیفتد، امری قلبی است که با تمامی زندگی آدمی سر و کار دارد و تمامی هویت یک انسان است. پس فهم حقایق قرآن نیز برای کسی امکان پذیر است که در پی تسلیم درونی و برونی به خدا و برگزیده خدا برآمده و تابع امر آن‌ها باشد. و اینجاست که امام صادق (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «ما مردم را مؤمن نمی‌شماریم مگر آن که جمیع اوامر ما را متابعت نماید...»
خلیفه خدا در زمین بودن یعنی مطیع خدا بودن، شنونده خوبی برای کلام خدا بودن، تسلیمی در اوج اختیار و در عین بیزاری از طاغوت همراه با شناخت خدا و عشق به او و فرمان برداری از او. (محتوای آیة الکرسی.) چنین قلبی شایسته نور خداست و حق اوست که از این سفره الهی و تجلی خداوندی به زیباترین وجه بهره ببرد و پیوسته با عنصر اعتماد، (ومن یتوکل علی الله فهو حسبه) عشق، (یحبهم ویحبونه) و امید (لا تیاسوا من روح الله) به امنیت در بارگاه الهی زندگی می‌کند (فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر) و در این حالت، فرد مؤمن چنان مجذوب سخن حق می‌شود که حالت خدایی پیدا می‌کند: «قال الله تعالی: لاتسعنی ارضی ولاسمائی ولکن یسعنی قلب عبدی المؤمن؛
[۳۵] ابن ابی جمهور، محمد بن علی بن ابراهیم احسائی، عوالی اللآلی، ج۴، ص۷.
نه زمینم گنجایشم را دارد و نه آسمانم، ولی قلب بنده مؤمنم گنجایش مرا دارد.»
بنابراین، آنچه که قرآن در تعلیماتش مد نظر دارد، پرورش انسان‌هایی است که هم از سلاح علم بهره‌مند هستند و هم از دلی آکنده از ایمان به محبوب خویش؛ و این دو را با بهترین شیوه و عالی‌ترین وجه در راه حق به کار می‌گیرند؛ انسان‌هایی که نمونه‌های بارز آن خود پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و ائمه اطهار (علیهم‌السلام) و یاران شایسته و راستین آن‌ها می‌باشند. همان‌هایی که اهداف قرآن را پیوسته در دل و قلب خویش به یقین باور داشته و در عمل با پذیرش حقایق قرآنی همیشه قرین عبادتند؛ یعنی عاشقانه در پی سپاسگزاری از خدایی که شایسته عبادت است برمی آیند و هدف قرآن را برآورده می‌سازند.
[۳۶] امام علی علیه السلام، نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه ۱۹۳.
(علی (علیه‌السّلام) در توصیف متقین می‌فرماید: ... تالین لاجزاء القرآن یرتلونها ترتیلا... مؤمنان پرهیزگار همان کسانی هستند که در شب همواره بر پا ایستاده‌اند، قرآن را شمرده و با تدبر تلاوت می‌کنند، با آن جان خویش را محزون ساخته و داروی درد خود را از آن می‌گیرند هر گاه به آیه‌ای برسند که در آن تشویق باشد با علاقه فراوان به آن روی می‌آورند و جانشان با شوق بسیار در آن خیره می‌شود و آن را همواره نصب العین خود قرار می‌دهند و هر گاه به آیه‌ای برخورد کنند که در آن ترساندن و بیمی باشد گوش‌های دل خویش را برای شنیدن آن باز می‌کنند و صدای ناله و به هم خوردن زبانه‌های آتش با آن وضع مهیبش در درون گوش‌شان طنین انداز است آن‌ها در پیشگاه خدا به رکوع می‌روند و پیشانی و دست و پای خویش را بر خاک می‌سایند و از خداوند آزادی خود را از آتش جهنم درخواست می‌کنند.) و تنها توصیه قرآن نیز همین است آنجا که می‌فرماید: «یا ایها الناس قد جاءتکم موعظة من ربکم وشفاء لما فی الصدور وهدی ورحمة للمؤمنین؛ ای مردم از جانب پروردگارتان سوی شما پندی رسیده با شفایی برای (آن مرض‌هایی که) در سینه‌هاست، کتابی که رحمت و هدایت برای مؤمنان است.»

۳ - عناوین مرتبط



رابطه قرآن و تاریخ، رابطه قرآن و حدیث، رابطه قرآن و کلام، رابطه قرآن و اخلاق، فطرت قرآنی، روانشناسی قرآنی.

۴ - پانویس


 
۱. اسراء/سوره۱۷، آیه۸۲.    
۲. الخطیب بغدادی، احمد بن علی بن ثابت، تقیید العلم، به تحقیق یوسف العش، چاپ دوم، بیروت، ۱۹۷۴ م. ص۲۹.
۳. اقبال لاهوری، محمد، احیاء فکر دینی در اسلام، چاپ دوم، انتشارات جاویدان، ۱۳۶۳ ش، ص۴۷.
۴. معادیخواه، عبدالمجید، فرهنگ آفتاب، چاپ اول، نشر ذره، ۱۳۷۰ ش، ج۸، ص۳۸، واژه فکر.
۵. فرقان/سوره۲۵، آیه۴۴.    
۶. امام علی علیه السلام، نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه ۱۵۳.
۷. نحل/سوره۱۶، آیه۴۴.    
۸. حشر/سوره۵۹، آیه۲۱.    
۹. اعراف/سوره۷، آیه۱۷۶.    
۱۰. یونس/سوره۱۰، آیه۲۴.    
۱۱. رعد/سوره۱۳، آیه۳.    
۱۲. نحل/سوره۱۶، آیه۱۱.    
۱۳. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۶۰۰.    
۱۴. مصباح الشریعه، منسوب به امام جعفر صادق علیه السلام، باب تفکر، ص۱۱۴.    
۱۵. عادل الادیب، الحیاة، مشهد، مجمع البحوث الاسلامیه، ۱۴۰۸ق، جاول، ص۶۲.
۱۶. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، واژه قلب، ص۲۷۲.
۱۷. قریشی، علی اکبر، قاموس قرآن، واژه قلب، ج۶، ص۲۳.    
۱۸. ق/سوره۵۰، آیه۳۷.    
۱۹. انفال/سوره۸، آیه۲.    
۲۰. حدید/سوره۵۷، آیه۱۶.    
۲۱. رجبی، محمود، آشنایی باقرآن، چ اول، معاونت اموراساتید، ۱۳۷۶ش، ص۱۷.
۲۲. مجادله/سوره۵۸، آیه۲۲.    
۲۳. اسراء/سوره۱۷، آیه۸۲.    
۲۴. مصباح الشریعه، منسوب به امام جعفر صادق علیه السلام، شرح عبدالرزاق گیلانی، چاپ سوم، نشر صدوق، ۱۳۶۶ ش، باب ۱۴، ص۲۸.    
۲۵. اعراف/سوره۷، آیه۲۰۴.    
۲۶. متقی هندی، علاءالدین، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، به تصحیح صفوه السقا، چاپ پنجم، بیروت، خ ۲۵۴۱ ص۵۵۱.    
۲۷. مجادله/سوره۵۸، آیه۲۲.    
۲۸. حجرات/سوره۴۹، آیه۷.    
۲۹. علامه مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۸۹، ص۱۰۰.    
۳۰. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۷۸.    
۳۱. طلاق/سوره۶۵، آیه۳.    
۳۲. مائده/سوره۵، آیه۵۴.    
۳۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۸۷.    
۳۴. قمر/سوره۵۴، آیه۵۵.    
۳۵. ابن ابی جمهور، محمد بن علی بن ابراهیم احسائی، عوالی اللآلی، ج۴، ص۷.
۳۶. امام علی علیه السلام، نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه ۱۹۳.
۳۷. یونس/سوره۱۰، آیه۵۷.    


۵ - منبع



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «فرق قرائت، تلاوت و ترتیل» تاریخ بازیابی ۱۳۹۴/۱۱/۱۹    

رده‌های این صفحه : مقالات اندیشه قم




آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.